- متوهم های سازمانتان را بشناسید
- و البته در این ارتباط، خود را نیز به چالش بکشید
وهم یا توهّم در لغت یعنی خود را در موقعیت و جایگاهی قرار بدهی که شایستگی و صلاحیت آن را نداشته باشی، برایش تلاش نکرده باشی و سختی هم نکشیده باشی و مدعی باشی که در آن زمینه یا موقعیت شغلی، حائز توانایی ها و شایستگی های کارشناسی و مدیریتی فوق العاده هستی!
اینجاست که در مثل می گویند؛ فلانی را وهم برداشته است و خود را ارسطو، افلاطون یا انیشتین می داند و فکر می کند در زمینه کاری خود همه چیز تمام است. حال آنکه؛ کوچکترین تلاش و عملکرد قابل قبول و مثال زدنی در آن زمینه نداشته و همچون طبلی توخالی پیوسته داد از نهان بر می کشد که من می دانم، من می توانم …
به واقع همه چیز را همگان دانند و همگان نیز از مادر زاده نشده اند و دانایی زمانی حاصل می شود که به توانایی های منطبق با علایق، استعدادها و تلاش، تمرین، پشتکار و سختی باشد و در زمینه ای تخصصی به حدی از خردمندی و تواضع برسی که بگویی همی دانم که نمی دانم و همواره خود را در معرض یادگیری و تجربه بیشتر قرار دهی. در این صورت رشد شخصی یا فردی و متعاقب آن رشد شغلی رخ خواهد داد.
اساساً انسان های متوهم از انجام کارهای عمیق و اثرگذار عاجزند و متخصص انجام کارهای سطحی و معمولی اند و در خاورمیانه ای که ما در آن زندگی می کنیم، جامعه و به تبع آن سازمان ها، سرشار از این مدعیان متوهم است و افراد هرچه کمتر می دانند؛ مدعی ترند و مقاومتی عجیب در مقابل یادگیری و رشد فردی دارند و متأسفانه در جامعه ایران نیز ما با بسیاری ازهمین متوهم ها، 85 میلیون نفر شده ایم و در محاصره شان قرار گرفته ایم.
متوهمان دانایی، اولین سال تجربه ی شغلی خود را سالها تکرار کرده و خود را هیچگاه ارتقاء نمی دهند و این آفت اخلاقی را در خانواده، کلاس درس، سازمان و جامعه نیز منتشر می کنند و در نتیجه آن، تکثیر افراد تک بعدی، سطحی و خودشیفته در جامعه و سازمان ها سرعت می گیرد. اینها همان هایی هستند که افراد موفق و تأثیرگذار جامعه را نیز از همان زاویه ی دید محدود خود می بینند.
این قبیل افراد نمی دانند که هرآنچه که در مدارس و دانشگاهها آموخته اند، شرط لازم برای موفقیت است اما شرط کافی نیست و دانشگاه واقعی بعد از فارغ التحصیلی آغاز می گردد و توانمندی و برجستگی در یک یا چند زمینه ی خاص بدون ترکیب منحصر بفرد تحصیلات ، مهارت های تخصصی و مهارت های اجتماعی و ارتباطی میسر نخواهد شد.
به فرموده ی حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ بهترین زینت برای متوهمان دانایی، سکوت و خاموشی است :
ز دانش چو جان تو را مایه نیست به از خامشی هیچ پیرایه نیست
البته من معتقدم؛ همین خاموشی و سکوت در زمان و مکان مناسب، خود یک مهارت اجتماعی است که افراد متوهم فاقد آن هستند و همچون پسته ای سربسته مادام که لب وا می کنند، لاجرم رسوا می شوند.
متوهمان دانایی در حقیقت دچار نوعی شارلاتانیزم در جامعه و سازمان خود نیز می شوند؛ یعنی همواره سعی در بزرگ جلوه دادن کارهایشان و بی اهمیت خواندن کارهای دیگران دارند و از هیچ دروغ و فریبی نیز برای تحق اهداف خود رویگردان نبوده و خود را دارای توانمندی هایی می دانند که فاقد آن هستند. در واقع صدایشان از عملکردشان بیشتر است . اینها همان هایی هستند که به «حقیقت مؤثر» معتقدند و به دیگران التماس می کنند که حاضرم جانم را بدهم تا مرا دکتر خطاب کنید! ولو اگر فاقد مدارک و مدارج تحصیلی معتبرش باشند. چون خوب می دانند بخش زیادی از مردم عقلشان به چشمشان و ظواهر است. این طبل های توخالی به شدت جاه طلب، اهل تعریف و تمجیدهای بیخودی و حزب باد هستند.
اینها دچار تعصب شناختی شده اند و توانایی لازم برای شناخت و پذیرش ضعف های خود را ندارند و روی نقاط قوت خود نیز کار نمی کنند و متأسفانه توانایی های دیگران را هم نادیده می گیرند و ادعایشان گوش فلک را کر کرده است . بر این اساس نظریه ی اثر دانینگ کروگر می گوید؛ این قبیل افراد دچار خطای خودبرتربینی می شوند. خطایی که چنانچه اشاره شد، نوعی تعصب شناختی است و در آن فرد متوهم همیشه بر این باور است که باهوش تر و تواناتر از خود واقعی اش و دیگران است و توانایی و قدرت تشخیص میزان بی کفایتی خود را نیز ندارد و در مورد توانایی خود به شدت اغراق می کند. بر اساس این نظریه؛ هرچه تجربه و میزان خرد( ترکیب دانش و تجربه) افراد بیشتر می شود، میزان ادعایشان کمتر می شود و به پختگی لازم در زمینه تخصصی یا شغلی خود می رسند و بالعکس افراد متوهم، ادعایشان بیشتر، عملکردشان کمتر و به اعتماد به نفس کاذب می رسند.
ز دیگ پختگان ناید صدایی خروش از مردمان خام خیزد
آری؛ بزرگترین دشمن دانایی، ندانستن نیست بلکه توهم دانستن است!
نویسنده: احمد دیناری؛ مشاور و سخنران حرفه ای سرمایه گذاری گردشگری